تقریبا یه سال پیش این موقعها بود که کل سال ۹۲ ام رو توی سه تا برگهی کوچیک خلاصه کردم، نه که اونقدر سال بزرگی نباشه، ولی اتفاقهای هایلایتش کم بودن و بعضیهاش خیلی شخصی بودند، اون برگهها رو هیچ کس نخوند. حالا یکسال گذشته و الان که دو روز بیشتر از سال ۹۳ باقی نمونده، درحال نوشتن این متن، دارم فکر میکنم که ۹۳ چطور سالی بود؟! اگه بخوام ۹۳ رو توی یه جمله تعریف کنم، ۹۳ یه داروی تلخ ولی مفید برای زندگیم بود. الان که فکر میکنم میبینم که حرف زدن راجع بهش چقدر میتونه دشوار باشه. اوایل، آروم و مثل باقی سالهای عمرم بود. اما کم کم درسهاش و فراز و نشیبهاش شروع شد. برای اولین بار جایی که همه چیز رو به امیدواری و زیبایی بود، شکسته شدم. حرف زدن راجع بهش رو دوست ندارم و ازش میگذرم. اولین مشروطی زندگیم رو هم تو سال ۹۳ تجربه کردم :) تو تابستون ۹۳ یاد گرفتم که آدمها برای فراموش کردن میتونن تا چه حد ترسناک بشن، تا چه حد میتونه یه آدم توی لاک خودش فرو بره و تا چه حد میتونه از بقیه فاصله بگیره. تابستون ۹۳ بهم یاد داد که گاهی باید خودخواه بود. ولی من هنوز یاد نگرفته بودم که چطور خودخواه باشم، خودم را غرق در کار کرده بودم و از دنیای اطرافم فاصله زیادی گرفته بودم. صبح تا شب سرکار بودم و شب تا نیمه شب به انجام پروژههای فریلنسریم میپرداختم. کارهایی بیکیفیت که از روحیه بدم نشئت میگرفت و بیاهمیت ترین چیز برام میزان پولی بود که به حساب بانکیم وارد میشد. با آغاز مجدد دانشگاه، به اتفاقهای تازهای فرصت رخ دادن دادم، باخودم فکر کردم که همهی ما، روزی به اجبار مشغول انجام کاری خواهیم شد و شغلی خواهیم داشت تا گرسنه نمانیم، ولی همه نمیتوانیم از دوران دانشگاه خود لذت ببرند، یعنی دوران دانشگاه تکرار نخواهد شد، برای همین از تیمی که حدود یکسال و چند ماه با آن همکاری میکردم جدا شدم و تمامی روزهایم را در دانشگاه میگذراندم. در دانشگاه کم کم با کسانی آشنا شدم که در طول سال قبل که برنامهام تمام کار بود، تنها اسم و عکسی در فیسبوک و نام همدانشگاهی برایم داشتند. هرکدام تجربه کشف کردن آدمی جدید بودند، آدمی با داستانهای خاص خودش، با غم و شادیهای مخصوص خودش، برایم دوستیهایی شکل گرفت که میدانم عمقشان بسیار زیاد است. ۹۳ سالی بود که تلخیهای زیادی به من نشان داد. سال پر فراز و نشیبی که باعث شد کسانی که به ظاهر دوستند، در بین راه به کنارههای جاده بروند و دیگر همراهیم نکنند. سالی پر از تلخیهایی که گاهی میشد از اشتباه خودم باشد، اما بیشتر اوقاتش تقصیر از من نبود، سالی بود که بارها شاکی شدم که این چه وضعیتی است؟! آیا اصلا خدا مرا هم میبیند؟! اما باز هم دوستی بود که مرا از تاریکی و ناامیدی نجات میداد و ارزش آن دوست و این دوستی برایم بینهایت است.
جدای از بحثهای شخصی، در زندگی حرفهای و کاری، ۹۳ سالی پربار بود. تجربه کاری بلند مدت به صورت دورکاری با تیم بسیار خوب فیدیلیو داشتم، که همیشه درسهای زیادی چه از لحاظ کاری، مدیریت زمان و چه از لحاظ کنترل فکر، و بهتر دیدن به من آموختند، و میدونم که به زودی قراره کارهای بسیار بسیار خوبی با هم بکنیم که شما هم میتونید منتظرش باشید. زندگی پر ریسک فریلنسری رو هم تجربه کردم، ماههایی که پروژهای نیست و به تبع، پولی هم نیست و ماههایی که پروژههایی میگیری و فکر میکنی چه قدر همه چی عالیست اما چشم انتظار دریافت، موهایت مثل دندانهایت سفید میشود! سبک زندگی جالبیست و گمان میکنم برای کسی چون من که دوست دارد برنامه ریزی تمام ساعات روز و هفتهاش دست خودش باشد، بهترین سبک کار کردن است.
اما ۹۳ بخش دیگهای هم داشت که میشه ازش به عنوان نیمه گمشده زندگیم یاد کنم، دنیای بینهایت تصاویر. اواخر تابستان ۹۳ بود که یک دوربین حرفهای نیکون خریدم. از آن موقع فصل تازهای برایم شروع شد، روزهای زیادی دوربین همراهم بود و من تنها در خیابانها قدم میزدم و عکس میگرفتم، سعی میکردم کشف کنم، چیزایی رو ببینم که دیگران شاید نبینند و گاهی اوقات هم موفق میشدم، گاهی ساعتها قدم میزدم و عکسی گرفته نمیشد، گاهی هم تنها پنج دقیقه بعد از شروع راه رفتن، احساس میکردم عکسهایی که میخواستم را گرفتم. در این بین، در مسابقه عکاسی #شهرچنار که توسط شهرداری تهران برگزار شد مقام سوم آوردم و با اینکه مسابقه کوچکی بود، اما برایم خوشایند بود که از بین ۱۱ هزار عکس، عکس من توسط هیئت داوران انتخاب شد. عکسهایم را بیشتر در اکانت اینستاگرامم و برخی از آنها را هم در پروفایل ۵۰۰px، با دوستانم به اشتراک میگذارم.
اینهمه از تلخی داروی ۹۳ گفتم. از بهترین درسش هم با شما صحبت کنم، خودتان را وقف کسانی بکنید که ارزشش را دارند و از حذف کردن آدمها از زندگیتون ترسی نداشته باشید، یه درخت، باید گاهی هرس شه تا بتونه بهتر شاخ و برگ بده و رشد کنه. درخت دوستانتون رو گاهی هرس کنید، برگهای تازهای درمیاد ;)
مرسی که کولهپشتی نه چندان قشنگ من رو خوندید.
سال خوبی داشته باشید.
حسین.