دوستانی که من رو توی اینستاگرام و یا ۵۰۰px دنبال میکنن حتما متوجه این موضوع شدن که من علاقه زیادی به عکاسی از سوژههای خیابونی دارم و از زمانی که دوربینم رو خریدم، یعنی حدود دوسال پیش تا الان زمان زیادی رو صرف عکاسی خیابونی کردم. این پرسه زدن تو خیابون درسایی بهم یاد داد که شاید وقتش باشه بعضیاش رو باهاتون در میون بگذارم.
از رنج دیگران سوء استفاده نکنید.
بله، ما تو شهری زندگی میکنیم که پر از آدمایی هست که از وضع زندگی مناسبی ندارند. آدمایی که شاید کارتن خوابن، شاید معتادن و از همه مهمتر کودکان کار. بچههایی که فال میفروشن یا سر چهارراه گل فروشی میکنن سوژههای خوبی برای عکاسین و شاید برای پیج اینستاگرام شما لایکهای زیادی بیارن و به عکس شما بعد اجتماعی بدن، ولی وقتی شما فقط در نقش یک رهگذر عمل میکنید، بهتره که از این رنج این آدما برای مقاصد شخصیتون سوء استفاده نکنید، وقتی عکس شما قرار نیست دردی رو از اون بچه دوا کنه، بهتره که شاتر دوربینتون رو بیارید پایین و رنجی به رنجهاش اضافه نکنید. تجربه شخصیم از عکاسی از بچههای کار، عکسی بود که از یک کودک گرفتم و با نگاهش به شدت شرمنده شدم. بعد از اون به خودم قول دادم که دیگه این کار رو نکنم، از شما هم میخوام این کار رو نکنید. بسیاری از سوژهها هستند که شاید جذاب بیان، مخصوصا وقتی دید اجتماعی نسبت به عکستون دارید. مثلا افرادی که دست فروشی میکنن، یا آدمایی که اطراف خیابون ساز میزنن، خیلی از این آدما تو فاصلههای دوری از محل سکونتشون این کار رو میکنن و دوست ندارن که دیگران بفهمند که کار اونا اینه. با اینکه به نظرم کار عار نیست و هرکی روزی حلال درمیاره دستش رو باید بوسید. پس اگه از این سوژهها میخواید عکاسی کنید، طوری عکاسی کنید که چهرشون معلوم نباشه، اگه از این که عکسشون رو گرفتید ابراز نارضایتی کردند، ازشون عذرخواهی کنید و در مقابلشون عکس رو پاک کنید که حس اعتماد متقابل توشون بوجود بیاد. و اگه میخواید این کار رو بکنید، حتما ازشون اجازه بگیرید.
پنهان باشید
اولین چیزی که تو عکاسی خیابونی متوجه شدم این بود که آدما نباید متوجه حضور من توی خیابون بشن. سعی کنید تو چشم نباشید، مثل یک رهگذر عادی باشید و اگه سوژتون مردم عادین، سعی کنید که طوری عکاسی کنید که سوژههاتون حالت طبیعیشون رو از دست ندن. وقتی یک نفر میفهمه دارید ازشون عکس میگیرید دیگه حالت نرمال خودش رو از دست میده و عکس اون زیبایی اولیه که شما رو جذب کرده نخواهد داشت. البته این هست که عکاسی از آدما تو خیابون شاید شکستن حریمشون باشه، واقعا نمیدونم این کار درسته یا نه و میتونیم راجع بهش صحبت کنیم. ولی از اونجایی که از آدمای زیادی بیاجازه عکس گرفتم، مشکلی ندارم که آدمای زیادی ازم بیاجازه عکس بگیرن :) شاید منطق جالبی به نظر نیاد.
به نظرم پنهان بودن جالبه، ولی اگه کسی فهمید دارید ازش عکس میگیرید بهتره رفتارتون غیر عادی نباشه و به عبارتی از صحنه فرار نکنید، لبخند بزنید و سعی کنید باهاش گفت و گو کنید، مثلا من همیشه میپرسم میشه ازتون عکس بگیرم؟ با این که میدونم دیگه این عکس جذابیتی نداره. تو عکاسی از اماکنی مثل بازار، ارتباط برقرار کردن با آدما شرط اوله. باید سعی کنید بتونید آدما رو قانع کنید که ازشون عکس بگیرید، مخصوصا اگه سوژه عکستون مغازه یا دکان شخصی باشه، اونجا دیگه حریم شخص دیگهای محسوب میشه و عکاسی بی اجازه ازش یه جورایی بیاخلاقیه.
در ضمن تو عکاسی خیابونی شناور باشید و سعی کنید یک جا ثابت نمونید.
شما را شما را به اماکن ممنوعه
از اماکنی که عکس برداری ممنوعه به هیچ وجه عکاسی نکنید، این اماکن معمولا با تابلوی عکس برداری ممنوع مشخص شدن، مثل اماکن نظامی، پاسگاهها، قرارگاههای نظامی، کلانتریها، دادگاهها، زندانها و سازمانهای دولتی و سفارتها و چیزهایی از این قبیله، البته میشه این رو به سربازا و افرادی که لباس نظامی تنشونه هم تامیم داد. عکاسی از این افراد و مکانها طبق قانون ممنوعه، علاوه بر ضبط دوربین، پاک شدن عکسا و جریمه، ممکن مشکلات جدیای براتون به وجود بیاره، پس دربارهی این موضوع با خودتون جدی باشید و دور این کار رو یه خط قرمز کلفت بکشید. اما در مورد مجوز عکاسی، اون رو به هرکسی نشون ندید. یعنی حتما از کسی که شما رو تو خیابون مورد سوال قرار داده کارت شناسایی بخواید. چون که ممکنه که مامور نبوده باشه و قصد اذیت شما رو داشته باشه و حتی بخواد که ازتون اخاذی کنه. این مورد یک بار برای من اتفاق افتاد که خوب خوشبختانه چون تنها نبودم تونستیم سالم از دست فرد مامورنما خلاص بشیم. در ضمن از مکان ممنوعه هم عکاسی نکرده بودم و این برام یه خط قرمزه. :|
زیاد ببینید
عجیب به نظر میاد؟! باید حسابی سر و گوشتون بجنبه! توی خیابون کلی چیز هست که باید بتونید ببینید و ازش عکس بگیرید. اطرافتون رو خوب و با دقت نگاه کنید، چیزایی میبینید که شاید به چشم هیچ کس نیاد، از نحوه ایستادن آدما و تعاملشون باهم تا یه گلدونی که میتونه پشت یه پنجره باشه یا دیوار نوشتهای که احتمالا راجع بهشون توی یه پست دیگه باهاتون حرف میزنم، همشون رو وقتی میبینید که دقت کنید. این موضوع کم کم شما رو به یه آدم سر به هوا تبدیل میکنه، یعنی حتی وقتی که دوربین باهاتون نیست و قصد عکاسی هم ندارید ناخودآگاه چیزایی میبینید که دیگران نمیبینن. نه که وجود نداشته باشه، صرفا بهشون دقت نمیکنن. پس شما باید اون کسی باشید که چیزایی که دیگران نمیبینن رو به تصویر بکشید.
یه نکتهای که شاید تو هیچ عنوانی نگنجه اینه که آدما سوژههای شما نیستن، هرکدوم از آدما، با هر ظاهر و هر چهرهای و هر جنسیتی، برای خودش داستانی داره و این داستان بینهایت مهمه و اون آدم رو منحصر به فرد میکنه، شما آدمها رو میبینید و لحظهای از قصشون رو با عکسی که میگیرید ثبت میکنید. شما میتونید برای هر عکس قصهای که دوست دارید رو بسازید. ولی نمیتونید آدما رو قضاوت کنید. آدما قسمتی از داستانی هستند که شما روایت میکنید. توی این روایت داستان آدما رو تبدیل به ابزاری برای زیبا شدن عکستون نکنید.
اینا تجربههای غیرکارشناسانهی من بود چون من دانشی تو عکاسی ندارم. هیچ کدوم صد در صد صحیح نیست، نصیحت هم نبود و فقط حرفایی بود که دوست داشتم بزنم. میتونیم راجع بهشون صحبت کنیم پس اگه نظری دارید همین پایین باهم گپ میزنیم :)
حسین.